روزی ملانصرالدین برای تعمیر بام خانه خود، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ گذاشت و به بالای پشت بام برد. الاغ به سختی از پلهها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملانصرالدین نمی دانست که ممکن است خر از پله بالا برود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمیآید و هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیامد. مدتی که از ماندن الاغ بر بالای بام گذشت، حیوان زبان بسته شروع کرد به بالا و پایین پریدن و جفتک انداختن. ملانصرالدین هم هرچه کرد نتوانست الاغ را آرام کند تا اینکه سقف اتاق خراب شد و الاغ از ارتفاع بر زمین خورد و مرد.
ملانصرالدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر الاغ به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین میبرد.
شماره دوم نشریه بیدمشک زعفرون هم تمام شد. این شماره، به همت دانشآموزای حلی دویی، مهیا شد.
منتظر حضور تک تک شما در نشریه بیدمشک زعفرون هستیم.
#حلی_دو_پایدار_است_ان_شاء_الله
کلام آخر