به نام خداوند هر صفر و یک
...بايد از سمپادي بنويسم كه روزگاري براي وزير قد خم نميكرد و حالا مجبور است براي رئيسِ منطقهي آموزش و پرورش تا خودِ سبحان ربي العظيم دولا شود... بايد از سمپادي بنويسم كه رجالِ وليعهد حفظش كردند تا دانشآموختهگانش رجالِ انقلابِ اسلامي باشند، اما حتی نتوانستند يك مدير براي مجموعهي خودشان به نظام معرفي كنند كه نظامِ مديريت گرفتارِ شبكههاي انساني مدارسِ غيرخلاقِ مذهبي بود... و جماعتِ نودولت اين مجموعه را نه خود خورد و نه كس داد... گنده كرد و به... بايد از سمپادي بنويسم كه موسسش در انتخابي طبيعي، در بازديدِ نمايشگاه، سمپاد را برميگزيد، و از آنطرف تيزهوشِ آن زمان نيز در انتخابي طبيعي، ميپذيرفت كه برود زيرِ نظرِ سمپاد و امروز در حالي كه شايد بيش از صد نفر از دانشآموختهگانِ سمپاد تمامِ شايستهگيهاي لازم براي مديريتِ اين مجموعه را دارند، كسي به سمپاد ميآيد كه حتی تا به حال پايش به مدارسِ تيزهوش نرسيده است و در طولِ اين بيست سال از وي حتی براي يك سخنراني در نشستهاي علميِ دههي فجر نيز دعوت نكردهاند و حتی فرزندِ همسايهاش نيز در اين مجموعه نبوده است... بايد از سمپادي بنويسم كه ديگر نيست...
